پيامهاي ارسالي
+
پيش دانشگاهي که بوديم يه بار با يکي از دوستام گير کرديم تو مدرسه بعد از کلي ماجرا تصميم گرفتيم از پنجره طبقه 2 بريم پايين دوستم گفت مسعود کمر بندتو باز کن گيرش بديم به پنجره نصف راهو با اين بريم پايين گفتم دِ نـَـه دِ تو بري پايين من که خواستم بيام شلوارم در بياد تو بخندييي!!!
رضوان بانو...
93/9/23
+
ساده که ميشي همه چي خوب ميشه خودت غمت مشکلت غصه ات
ساده که باشي آدماي ساده رو دوست داري چون بوي ناب آدميت ميدن
ساده که باشي هه چيزو دوست داري
ساده که باشي کوچيک ميشي ولي تو دل هر کسي جا ميشي
||عليرضا خان||
93/9/22
+
قلبم را عصب کشى کرده ام
ديگر نه از سردي نگاهى مي ترسد نه از گرمى آغوشى مي تپد
||عليرضا خان||
93/9/22
+
وقتي خدا دستهايش را از پشت روي چشمانم گذاشت از لاي انگشتانش انقدر محو ديدن دنياشدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم!
||عليرضا خان||
93/9/22
+
بچه ها يه سوال فني. اين چيزاي(مطالب)جديد رو که گذاشتم مطلب قبليام رفت.:( هرکاري ام که ميکنم نمياد.x-( حالا چيکار کنم که برگردن؟؟؟؟؟؟(خواهشا بگيد چيکار کنم عاشق مطالب قبليمم)
هستي جون
92/12/28
امامت و ولايت
92/12/7
رود تنها نيست
92/12/7